روح الله الموسوی الخمینی؛ مردی که زمانه را شکست
پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین محمد میرزائی: امام خمینی (ره) از نمونههای بارز رهبری در تاریخ ایران است که موجب اثرگذاری عمیق و ماندگار بر جامعه شد. برخورداری از ویژگیهای فردی ممتاز، ایشان را به الگویی بیبدیل برای امت اسلام و آزادیخواهان جهان تبدیل کرد.
گاهی اوقات حضور در عرصه سیاست حجابی فراهم میآورد که ویژگیهای فردی شخصیتهای بزرگ مورد توجه قرار نگیرد؛ امام (ره) نیز از این قاعده مستثنا نیستند. درک بهتر این شخصیت بزرگ، در گرو شناخت ابعاد وجودی ایشان است؛ بر این اساس هم دوستان و هم دشمنان به ابعاد شخصیت فردی ایشان توجه کردهاند. رهبر معظم انقلاب به عنوان ادامه دهنده راه امام و شاگرد مکتب ایشان نیز در شمار افرادی قرار دارند که در مناسبتهای مختلف به تبیین ویژگیهای فردی امام (ره) پرداختهاند. ایشان امام (ره) را شخصیتی جامع الاطراف میدانند و معتقدند او “مختصّات شخصیتی و موهبتهایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع میشود” (۹۸/۳/۱۴).
حضرت آیت الله خامنهای در یکی از بیانات خود با ملاحظه تکثر و تنوع ویژگیهای امام (ره)، اذعان میدارند: “غیر از همه خصوصیاتی که در این بزرگوار بود، سه خصوصیت ممتاز در شخصیت او به شکل بسیار پیچیده و درهمتنیدهای، جذّابیت و تأثیر عجیبی در این مرد بزرگ به وجود آورده بود” (۷۸/۷/۹). ایشان در ادامه این سه خصوصیت را این گونه بر شمردهاند:
۱- خردمندی و دانایی؛ ۲- دین داری و ایمان روشن بینانه؛ ۳- شجاعت و دلیری و جان نثاری.
هرچند گفتهها و نوشتههای فراوانی درباره شخصیت فردی امام خمینی (ره) در دسترس است که هریک از زاویهای به آن پرداختهاند؛ اما تلاش میکنیم در این یادداشت با الهام از این سخن رهبرمعظم انقلاب، به توصیف شخصیت ایشان بپردازیم.
۱- خردمندی و دانایی
این عنوان طیفی از فضایل اخلاقی مانند برخورداری از علم و دانش، عقلانیت، دوراندیشی و تدبیر و درایت در برمیگیرد. حضرت امام خمینی (ره) به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای قرن بیستم، نه تنها رهبری سیاسی و انقلابی بود، بلکه عالمی فرهیخته با بینشی عمیق در حوزههای مختلف علمی از جمله فقه، فلسفه، عرفان و اخلاق بود.
هر چند آغاز تحصیلات سید روح الله از کودکی با آموزش قرآن، بوستان و گلستان سعدی در خمین آغاز و تا تحصیل دروس مقدماتی حوزه در اراک ادامه یافت؛ اما شخصیت علمی او طی سالها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم شکل گرفت. آقا سید روحالله در سال ۱۳۰۱ شمسی، در سن ۲۰ سالگى همراه استادش حضرت آیتالله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، مؤسّس حوزه علمیّه قم به این شهر هجرت کرد. دروس سطح را نزد استادانی همچون آیتالله سید على یثربى کاشانى و آیت الله سید محمد تقی خوانساری به پایان رساند. او پس از شرکت در جلسه درس آیت الله یثربی همراه با ایشان، در درس خارج حاج شیخ عبدالکریم شرکت میکرد تا در نهایت به درجه اجتهاد نائل آمد.
او تنها به فقه و اصول بسنده نکرد. سید روح الله جوان با بهره گیری از استعداد سرشار خود، رشته هاى مختلف علوم را نزد استادانی معتبر در حوزه قم به سرعت طى کرد. علاقه به علم و دانش سبب میشد علاوه بر فقه و اصول، از هیئت و ریاضیات تا فلسفه و عرفان را در عالی ترین سطح، نزد اساتید برجسته آن زمان در قم فرا بگیرد.
تلاشهای علمی و حضور در محضر استادانی همچون آیت الله میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله شیخ محمد علی شاه آبادی سبب جهش فوق العاده او در این علوم شد. تا جایی که در سال ۱۳۱۵ شمسی که آیت الله حائرى درگذشت، حاج آقا روح الله از چهره هاى سرشناس علمى حوزه علمیّه قم به شمار می آمد.
درس فلسفه او پیش از ۲۸ سالگى، در سال ۱۳۰۸ شروع شده بود. وى در آن زمان در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) و در مدرسه های “دارالشفا” و “فیضیه” سکونت و تدریس داشت و از اساتید فلسفه و حکمت به شمار مىآمد.
شاگردان او از چهره هاى فاضل و اندیشمند حوزه علمیّه قم بودند. حاج آقا روح الله خود، آنان را انتخاب میکرد و مرتّب به گونه کتبى و شفاهى، ایشان را میآزمود.
اشتغال به تدریس فلسفه در آن سالها موجب شهرت او به “حاج آقا روح الله حکمی” شده بود. کتاب تقریرات فلسفه امام خمینی (ره) یادگاری از روزهای تدریس او در فلسفه است که به قلم شاگردانش تقریر و چاپ شده است. در مقدمه این کتاب گفته شده است: “به هر روى از آنجا که تدریس فلسفه و عرفان در آن دوران مستلزم تحمل صدمات فراوان بوده و از لحاظ منافع ظاهرى و وجهه اجتماعى نیز جالب توجه نبوده است، عده کمى حاضر به تدریس و همچنین یادگیرى این علوم بودهاند و آنان نیز که به این عرصه قدم می گذاشتند سعى در پنهان نمودن آن داشته اند؛ به همین جهت سیر تدریس این علوم به طور عموم و در مورد حضرت امام نیز که مورد بحث ما می باشد، خالى از ابهام نیست، ولى با توجه به آنچه در حال حاضر در دست است، حضرت امام قدس سره پیش از حدود سال ۱۳۰۸ شمسی به تدریس کتب صدر المتألّهین اشتغال داشته اند و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض و بخشهایى از آن را به صورت مکرر و بیش از سه دوره شرح منظومه تدریس فرموده اند”.
یکى دیگر از مجالس درس امام، درس عرفان بود. او سالها در محضر آیت الله شاه آبادی به تحصیل عرفان اشتغال داشت. عرفان، تأثیر زیادى در شخصیت فکرى، روحى و نیز فعالیتهاى سیاسى آتى او داشت. تاثیر استاد عرفانش بر شخصیت او به گونهای بود که در برخی آثار خود از عبارت “روحی فداه” برای تجلیل از او استفاده میکرد.
او در این دوره علاوه بر تحصیل، به تدریس عرفان نیز اشتغال داشت. این درس، ویژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. در مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امام (ره) بیان شده است: ایشان در حوزه عرفان نظرى و عملى شرح فصوص و مصباح الانس و منازل السائرین را سالها به صورت خصوصى تدریس فرموده اند که از چند و چون این دروس اطلاع دقیقى در دست نیست.
در هر حال عرفان براى او جزء علایق اصلى بود؛ به گونه هاى که در سال ۱۳۰۷ ش، کتاب شرح دعاى سحر را- که تفسیر جامعى بود بر دعایى که امام محمد باقر در ماه رمضان می خواند- نوشت. او دو سال بعد “مصباح الهدایه إلى الخلافه و الولایه” را نوشت. اثر دیگر وى در آن سالها، مجموعه اى از تفسیرها پیرامون”تفسیر فصوص قیصرى” بود.
حاج آقا روح الله سالها بعد در دهه ۲۰ به صورت جدی به تدریس فقه و اصول روی آورد. او که خود زمینه ساز حضور آیت الله بروجردی در قم شده بود؛ هم زمان با تشکیل درس خارج، در دروس آیت الله بروجردی نیز شرکت میکرد. با وفات مرجع عالیقدر شیعیان آیت الله العظمی بروجردی در سال ۱۳۴۰، حاج آقا روح الله که اکنون “آیت الله خمینی” و از اساتید سرشناس حوزه قم بود از گزینههای مرجعیت شیعه به شمار میرفت.
در این دوره، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آیت الله خمینی اصرار نمودند که رساله عملیّه ایشان چاپ شود، اما او نپذیرفت؛ از اینرو، فتاواى وى را از حاشیه اش بر کتاب “وسیله النجاه” آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى و نیز حاشیه بر “العروه الوثقى” به دست می آوردند؛ تا اینکه با وفات حضرت آیت الله العظمى حکیم (۱۳۴۹ ش)، بخش قابل توجهی از مردم، مقلد “حضرت آیت الله العظمى حاج آقا روح الله موسوى خمینى” شدند.
این جامعیت علمی، هویتی به امام داده بود که رهاورد آن عقلانیت و تدبیر بود؛ عقلانیتی که سالها بعد در طول نهضت و پس از پیروزی انقلاب نیز میشد نمودهای آن را در الگوی حکمرانی ایشان دید. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب خردمندی و دانایی را از ویژگیهای ممتاز شخصیت ایشان دانستهاند.
۲- دین داری و ایمان روشن بینانه
امام شخصیتی آمیخته از تعبد، تدین و عرفان و اخلاق بود. حضرت آیت الله خامنهای در تبیین این فضیلت ایشان گفتهاند:” او متعبّد بود؛ اما تعبّدی دور از تحجّر و توقّف. او روشنبین و روشنفکر و نوآور در مباحث دینی بود؛ اما نوآوری دور از لاقیدیهای نوآوران. خیلیها در زمینه مسائل دینی، سخن نویی را به میدان میآورند؛ اما این سخن نو، نشانهی لاقیدی و لاابالی گری آنها در وفاداری به متون اسلامی است؛ سخنِ آنهاست، نه سخن دین! روشنبینی و نوآورىِ امام، متّکی به دین و مبانی دینی بود؛ لذا آنچه را که در زمینه مسائل اعتقادی و اخلاقی و فقهی اسلام عرضه کرد و نو بود، آنچنان بود که متبحّرترین و واردترین کسانی که در این علوم و دانشها ورود داشتند، در مقابل آن اظهار تسلیم کردند و آن را به عنوان یک سخنِ با بنیاد پذیرفتند؛ نه به عنوان سخنی که متّکی به مبانی و اصول نیست. بنابراین، او متدیّن و متعبّد، اما درعینحال روشنبین و آگاه و بهکار گیرنده خرد، با آفاق عظیم در مسائل اعتقادی و عملی بود؛ دینداری که به یادآورنده دینداریهای عصر نبوّت یا جلوههایی از عصر معصومین علیهمالسّلام بود” (۷۸/۷/۹).
امام از روزهایی که طلبهای جوان بود به این امر توجه ویژه داشت. او روزها از محضر استادان عرفان و اخلاق بهرهمند میشد و شبها نیز از حوض مدرسه فیضیه وضو میساخت و در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) به شب زنده داری و مشق سلوک میپرداخت. او حتی شب ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که به ایران بازمیگشت، نماز شب خود را در طبقه بالای هواپیما به جای آورد و آن را ترک نکرد؛ همچنین نماز شب ایشان در روزهای پایانی حیاتشان در بیمارستان نیز ترک نشد.
توحید با عمق جانش گره خورده بود؛ هنگامی که در مسجد سلماسی قم تدریس میکرد، درس را با فرازهای توحیدی مناجات شعبانیه آغاز میکرد: رب هب لی کمال الانقطاع الیک…
او خطاب به روحانیون گفته بود: “اگر ما مهذّب باشیم خواهیم توانست هستی خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قرار دهیم. ولی اگر مهذّب نباشیم آنچه که داریم در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد (به نقل از رهبر معظم انقلاب، ۶۸/۳/۲۲).
او با قرآن کریم و دعاهای وارده انسی فراوان داشت. رهبر معظم انقلاب نقل میکند: “یک بار از ایشان سؤال کردم که در میان دعاهای معروف، به کدامیک از آنها بیشتر اُنس یا اعتقاد دارید؟ ایشان بعد از تأمّلی فرمودند: “دعای کمیل و مناجات شعبانیه”. وقتی که شما به این دو دعا مراجعه میکنید… در این دو دعا و مناجات، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرّع به پروردگار را به شکل عاشقانهی آن مشاهده میکنید” (۶۸/۱۲/۱۰).
آیت الله شیخ جعفر سبحانی نقل میکنند که بعد از درگذشت آیت الله حائری، امام خمینی عصرهای پنچشنبه و جمعه نکات و آموزههای اخلاقی را ارائه میکردند، که با توجه به ممنوعیت تمام اجتماعات به جز تدریس، این کلاس که از نظر قانونی حکم سایر درسهای حوزه را داشت امکان برگزاری داشت. ایشان در این درس به بیان نکات آموزنده اخلاقی آمیخته با مسائل عرفانی و سیاسی میپرداختند و در همان شرایط کتاب “الاربعین” را که چکیده درسهای اخلاق مطرح شده در کلاس بود را نوشتند؛ این کتاب در اثر هجوم به خانه امام ناپدید شده بود، ولی خوشبختانه بعد از سالها به دست آمد. افرادی که در آن جلسات درس حاضر بودند، تاثیر سخنان امام در دگرگونی قلوب و ارواح حاضران را به یاد میآورند. آیت الله سبحانی در ادامه بیان میکند: “یک نشست در آن درس اخلاق، آن چنان انسان را به دنیا و زخارف آن بی علاقه میکرد که انسان فقط و فقط به معنویات ارج مینهاد. درس اخلاق حضرت استاد، آن چنان دگرگونی عظیمی در طلاب و فضلای آن زمان پدید آورده بود که مسئله سیر و سلوک به تدریج در میان طلاب برای خود جایی باز کرد و آنان کوشش میکردند تا گفتار و رفتار خود را با اخلاق اسلامی وفق دهند”.
دین داری و عرفان، روحی لطیف و ذوقی سلیم به او داده بود. غزلهای عاشقانه او برای معبودش که در دیوان شعرش انعکاس یافته است، نمودی از وجود این لطافت روحی است.
تاثیر فقه و عرفان بر شخصیت او نه تنها در امور فردی و زندگی خصوصی او، بلکه در حیات سیاسی – اجتماعی او نیز به خوبی دیده میشد. تعبد بر احکام شرع ایشان را تکلیف گرا بارآورده و عرفان نیز سبب شده بود به اراده الهی تکیه داشته و بر دست قدرت او اعتماد کند. رهبر معظم انقلاب در این بار نقل کردهاند روزی در ماجرا و حادثهای از امام پرسیدم چطور شد که شما به این فکر افتادید و چنین تصمیمی گرفتید؟ ایشان گفتند: “من از اول انقلاب تا حالا احساس میکنم یک قدرتی دارد ما را هدایت میکند و به ما کمک میکند” (۷۵/۶/۳۰)؛ و این موضوعی است که بسیاری از افراد از توجه به آن غفلت ورزیدهاند. دشمنان انقلاب اسلامی و همچنین بخشی از دوستان، وقتی به تحلیل پدیدهای به عظمت انقلاب اسلامی میپردازند؛ عمدتا با عینک دانشهایی همچون جامعه شناسی و علوم سیاسی به این موضوع نگریسته و کمتر به ابعاد معنوی رهبران انقلاب توجه کردهاند. همین امر موجب شده است در مواجهه با انقلاب و تحلیل آن غالبا دچار خطای محاسباتی شوند.
۳- شجاعت و دلیری و جان نثاری
بینش توحیدی امام (ره) از یک سو و شجاعت ذاتی او از سوی دیگر سبب شده بود روحیه دلیری و جان نثاری به گونهای در او بروز یابد که غیر خدا از چیزی واهمه نداشته باشد. بر این اساس نیز در زمانی که همه در سکوت بودند؛ او به تنهایی با فریاد خود سکوت را شکست و آغازگر قیام شد.
فشار استبداد و استعمار به حدی بود که هر کسی ممکن بود بلغزد و بترسد. نیمه شب خردادی که به تهران برده شد، شبی که به ترکیه تبعید شد، شبی که فردای آن قرار بود بعد از سالها به تهران بیاید، روزی که فرمان هجوم مردم به خیابانها برای شکست حکومت نظامی داد، روزی که از دانشجویان فاتح سفارت آمریکا پشتیبانی کرد، روزی که به مصاف صدام رفت و بسیاری از روزها و شبهای دیگر همگی بهانهای بزرگ برای ترسیدن و لغزیدن بودند؛ اما او نترسید. حضرت آیت الله خامنهای نقل میکنند: “من یادم نمیرود، آن زمان که جوانان لانه جاسوسی را گرفته بودند و جنجال بلند شده بود … بخصوص که در داخل دولت موقّت هم جنجال عجیبی بود ـ معاشر بودیم دیگر ـ که آنها را چه کنیم؟ بعد که دوستان شرح دادند وضع این گونه است، رادیوها این طور گفتهاند، آمریکا این طور گفته است و مسؤولین دولتی این طور میگویند، ایشان تأمّلی کردند و گفتند: از آمریکا میترسید؟! همینطور؛ یک سؤال واقعی! من دیدم واقعاً یک استفهام است؛ از آمریکا میترسید؟! گفتیم نه. گفتند: پس نگهشان دارید! حقیقتاً آدم احساس میکرد این مرد، خودش که از این شکوه ظاهری و مادّی و اقتدار و از این امپراتوری مجهّز به همه چیز، حقیقتاً ترسی ندارد، این حالتِ نترسی و به چیزی نگرفتن اقتدار مادّی دشمن را به دیگران نیز منتقل میکند (۷۸/۱/۲۸).
این شجاعت و دلیری نیز ریشه در شخصیت معنوی امام (ره) داشت و با تدین و عرفان او در هم آمیخته بود.
این سه ویژگی از ابعاد فردی شخصیت او، هویتی به او داده بود که ارمغان آن انسانی به نام امام روح الله خمینی بود؛ فردی که با حضور خود نه تنها مسیر تاریخ ایران را تغییر داد که بخش مهمی از معادلات جهانی را هم دگرگون ساخت و مهمترین دگرگونی امام در تاریخ معاصر، انقلاب در قلوب انسانها بود؛ چیزی که حضرت آیت الله خامنهای آن را این گونه توصیف میکند: “ما مس بودیم او ما را طلا کرد، او کیمیا بود، او اکسیر بود. ما زندگی معمولی داشتیم، او خمودگیها را تبدیل به تحرک و تپش کرد و انسان ساخت” (۶۸/۳/۱۷).
نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان
دیدگاهتان را بنویسید